ملک زاده به وزارت خارجه فرستاده شد تا نفوذ منحرفین از صنعت داخلی به دستگاه دیپلماسی هم کشیده شود.
ملک زاده به وزارت خارجه رفتِ مجلس هم اگر خیلی غیرتی شود تهدید به استضاح می کند و خوب البته وزیر را عزل می کند آن وقت تا مدتها وزارتخانه بی وزیر و با سرپرست اداره می شود و ملک زاده هم اگر سرپرست نشود سرجایش می ماند.
نماینده های مجلس گمان می کنند با استیضاح وزیر راه به جایی می برند که کاملا اشتباه است.
به نظر من به جای استیضاح وزیر باید رییس جمهور را استیضاح کرد.
بله به نظر من نفوذ این باند که تا حالا مسوولیتش به عهده وزیر خارجه نگون بخت علاقه مند نبودهِ اصلا مگر این مفسد را صالحی برای این کار انتخاب کرده.
در حالی که در انبوه تبلیغات و حضور رسانه های فارسی زبان بیگانه مردم انتظار دارند صدا و سیما برای شب سال نو سنگ تمام بگذارد. امشب سیمای جمهوری اسلامی آنتن را در اختیار یکی از پر حاشیه ترین مجریان قرار گذاشت و این برنامه تبدیل به رپرتاژ آگهی تمام قد شبکه برای این مجری شد.
البته این مجری که بی صلاحتی خود را برای اجرای برنامه های زنده چندین مرحله ثابت کرده است این بار نیز از مرام و ریه خود دست برنداشت و چندین بار به خطوط قرمز رسانه و عرف های جامعه حمله کرد.
کنایه های متعدد او و همچنین دعوت از مجریان و هنرمندانی که همگی گویی برای تبریک حضور دوباره این مجری به برنامه دعوت شده بودند ....
من چه ایرانی باشم چه مسلمان، مکتب من جه اسلامی باشد چه ایرانی، خلیج جنوبی ایران چه فارس باشد چه عربی هیچ کدام اهمیت ندارد.
برای ما باید این مهم باشد که سرمان گرم نوروز باشد، فلان وزیر از عروسک حاجی نوروز رونمایی کند و فلان رییس در پی دعوت از این آن باشد برای جشن جهانی نوروز که از همسر آن ملعونی که بحرین را حاتم بخشی کرد کم نیاورده باشد.
کارمان دارد به جایی می رسد که اگر روزی به گوشه ای از خاک کشورمان حمله شد؛ یعنی مثلا اگر آمریکایی ها بیایند و خرمشهر را بگیرند بنشینیم فکر کنیم که آیا دفاع بکنیم یا اینکه ژست صلح طلبی و دیپلماسی بگیریم.
تا دیروز در مقابله با زیاده خواهی امارات درباره چند جزیره ادعای مالکیتمان بر بحرین گوش فلک را کر کرده بود و حالا که خاک بحرین که نه پیکر نیمه جان فرزندان بحرین در زیر سم آل سعود له می شود اصلا به روی خودمان نمی آوریم که بحرین هم جزیی از ایران است.
من روی پیکر مجروح صد رفیق
با چرخ و آتش و آهن دویده ام
من بوی خون رفیقان خویش را
در بینی ام همیشگی احساس می کنم
همراه من که جوانی دلیر بود
در راه ناگهان به زمین خورد و من
دیدم جواب کلامم نمی رسد
من تا اسیر بند بند وجودم مرا چه سود
شهر من از زخمهای فتنه خسته است
شهر من از غبار رنگهای چهره ها
و از همیشگی چندش آور آب دهان بزغاله ها
شهر من دیگر به سراغ کودکان بی پدر نمی روم
آخر امشب در کنار جاده انقلاب
گرگهای مخملین اصلاحات آمریکایی کمین کرده اند
حاج همت با بچه هایش می روند از جزیره بسیجی به تهران بیاورند
اما درست همینی که حاجی ترک موتور نشست و رفت
بچه هایش در کمین گرفتار شدند
حاجی توروخدا برگرد
حاجی سیدت تنها شده است برگرد
حمید و مهدی هم دارند آماده می شوند که به تهران بیایند
شهر من با شهرداری مثل مهدی آباد می شود
بچه های حاج همت و حمید هنوز در کمین گرفتارند
حاج علی خط شکن ها را صدا کرده و برایشان از نبرد عاشورا در میدان انقلاب می گوید
خط شکنها قرار است میدان انقلاب را میدان عاشورا کنند
بچه های هیات حسین جان هم دارند می رسند و در مسیر حضرت ولیعصر که قرار می گیرند شهر را پاک می کنند.
به کودکان یتیم شهر بگویی ما رفتیم که شهر بی پدر نشود.
در طول این سى سال، بنده در جاهاى مختلف که بودم ... - از نزدیک کسانى را مشاهده کردهام که واقعاً تعطیلى نمیشناسند، استراحت نمیشناسند؛ مایلند همهى لحظاتشان را صرف همین کارى که بر عهدهى آنها محول است، قرار بدهند. البته من همین جا به شما عرض بکنم؛ موافق اینجور کار کردن نیستم. بنده معتقدم کار بایستى جورى برنامهریزى و تنظیم بشود که انسان بتواند به خانوادهى خود، به فرزندان خود، به روابط عاطفى بپردازد؛ خودش را له نکند. ولى خوب، بعضى هستند؛ حالا واقعاً یا ظرفیت زیادى دارند، به همه چیز در جاى خود میپردازند و ظرف کار را لبریز میکنند، یا اینکه از جاهاى دیگر کم میگذارند و به کار اضافه میکنند.