امروز و در هنگام تماشای ملت همیشه در صحنه ایران جمله ای به یادم آمد؛ نمی دانم کجا این جمله را شنیده ام شایدهم ابداع خودم باشد.
امروز و در نخستین روز سال سی ام عمر حکومت موسوم به جمهوری اسلامی ایران هنگامی که در جمع مردم یکی از شهرهای ایران حاضر شده بودم و به چهره افراد اطراف خودم نگاه می کردم به یاد خاطراتی که از برخی انقلابیون قدیمی شنیده و خوانده بودم افتادم آدمهایی که برخی در زمان خودشان کارهای بزرگی کرده بودند و البته با جریان بسیار بزرگتری به نام خروش مردم ایران همراه بوده اند.
اما اینکه آنها امروز چه کاره اند مهم تر از گذشته آنهاست گذشته ای که جای بسیار افتخار دارد. برخی در مقابل جریانی قرار گرفته اند که نسخه های جدید و ادامه آن انقلاب است، این مقابله که شاید هنوز هم بسیاری از نشانه های آن آشکار نشده است مرا به فکر انداخت که آیا انقلاب اسلامی به جنگ فرزندان خود برخاسته است؛ آیا انقلاب فرزندان خود را می خورد؛ آیا ......
واقعیت شاید این باشد که باید گفت انقلاب در انقلابیون خود متوقف نمی ماند. هر حرکتی را که در عناصر و عوامل خود متوقف بماند شاید بتوان یک حرکت اجتماعی (با سهل انگاری و ساده گیری بسیار) و یا هر چیز دیگری قلمداد کرد اما به یقین نمی توان آن را انقلاب پنداشت. انقلاب در ذات خود زایش را به دنبال دارد؛ انقلاب در گوهر اساسی خود خلاقیت و پرورش عناصر و عوامل جدید را به همراه دارد و این انقلاب است که انسانها را دیگر گون می کند.
انقلاب اسلامی ملت ایران که یکی از گام های آن در بهمن 57 برداشته شد امتداد مسیری است که گام های نخستین آن از سالها و شاید که از صدها سال پیشتر برداشته شده بود.
اگر بنا باشد انقلابها به انقلابیون وفادار بمانند حرکتی اتفاق نخواهد افتاد و هیچ انقلابی ادامه نخواهد یافت و جوامع بشری در همان نخستین حرکت متوقف می شوند.
بپنداریم که اگر بنا بود حرکت مشروطه در مشروطه خواهان متوقف شود و به آنان وفادار بماند یا باید با شهید شیخ فضل الله نوری و ستارخان و باقر خان به گورستان می رفت یا اینکه به مسیر تا پایان کجراهه امثال ملکم خان گرفتار می شد اما حرکت مشروطه همچنان که به خون و اندیشه بانیان خود وفادار ماند در آنها متوقف نشد و نیروهای جدید خود را یافت و با آنها بود که ادامه مسیر داد تا در گام دیگر در بهمن 57 جمهوری اسلامی را شکل دهد.