عکاس تازه کار

شیر و خروشید قدیمترین نمادهای ایران است

عکاس تازه کار

شیر و خروشید قدیمترین نمادهای ایران است

در راه ناگهان به زمین خورد و من

 من روی پیکر مجروح صد رفیق 

           با چرخ و آتش و آهن دویده ام

من بوی خون رفیقان خویش را 

          در بینی ام همیشگی احساس می کنم 

همراه من که جوانی دلیر بود 

          در راه ناگهان به زمین خورد و من 

دیدم جواب کلامم نمی رسد 

         

من تا اسیر بند بند وجودم مرا چه سود 

 

پیکر رفیق

من روی پیکر مجروح صد رفیق  

            با چرخ و آتش و اهن دویده ام 

حاج علی خط شکن ها را صدا کرده و برایشان از نبرد عاشورا در میدان

شهر من از زخمهای فتنه خسته است 

شهر من از غبار رنگهای چهره ها 

و از همیشگی چندش آور آب دهان بزغاله ها 

شهر من  دیگر به سراغ کودکان بی پدر نمی روم 

 

آخر امشب در کنار جاده انقلاب 

گرگهای مخملین اصلاحات آمریکایی کمین کرده اند 

حاج همت با بچه هایش می روند از جزیره بسیجی به تهران بیاورند 

اما درست همینی که حاجی ترک موتور نشست و رفت 

بچه هایش در کمین گرفتار شدند 

حاجی توروخدا برگرد 

حاجی سیدت تنها شده است برگرد 

 

حمید و مهدی هم دارند آماده می شوند که به تهران بیایند 

شهر من با شهرداری مثل مهدی آباد می شود 

بچه های حاج همت و حمید هنوز در کمین گرفتارند 

حاج علی خط شکن ها را صدا کرده و برایشان از نبرد عاشورا در میدان انقلاب می گوید 

خط شکنها قرار است میدان انقلاب را میدان عاشورا کنند 

بچه های هیات حسین جان هم دارند می رسند و در مسیر حضرت ولیعصر که قرار می گیرند شهر را پاک می کنند. 

 

به کودکان یتیم شهر بگویی ما رفتیم که شهر بی پدر نشود.