ما ادمهای بدر و احد نیستیم؛ ما ادمهای دوران سوم؛ آدمهای دوران نفاق و بصیرتیم؛ ادمهای جزیره و یک میلیون و دویست هزار گلوله توپ و موشکیم حالا این گلوله ها در جزیره مجنون بر سر پدرانمان آوار شده باشد یا خیلی بیشترش در تهران همین بغل دست دانشگاه تهران روی سرما بریزد.
بالاخره وقتی توپخانه دشمن دیده بانی اش درون خاکریز خودی باشد تلفات ما هم باید بیشتر شود.
اواکسهای آمریکایی و میگ های فرانسوی و دلارهای صهیونیست های عرب انقدر ترس و خطر ندارد ولی وقتی دشمن امده کنار سنگر فرماندهی خانه تیمی درست کرده همین است که بعضی خواص؛ بی خاصیت می شوند و قبله اشان می شود بی بی سی و صدای آمریکا.
می آیند نهارشان را در اردوگاه خودی می خورند و شمشیرشان را برای دشمن می زنند. نان دلار نفتی را در شیره جان مستضعف های بی عرضه و آسیب پذیر شده می زنند به نام نامی قدرتهای جهانی شروع می کنند به لمباندن وقتی هم که حسابی سیر شدند عقش را در صورت من و تو می زنند و گله می کنند از بی فرهنگی و بی کلاسی مردم پایین شهر و اینکه این اُملها وقتی ایرانی اند که رایشان آنی باشد که نردبان وکیل شدن رزیتا خاتون بشود.